loading...
♥عشق بازی بدون سانسور♥
پارسا بازدید : 882 پنجشنبه 17 بهمن 1392 نظرات (1)

ﺩﯾﺸﺐ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺭﺳﺘﻮﺍﻥ،

ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﭘﺸﺘﺶ ﺑﻪ ﺗﺨﺖ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ،

ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﺴﺘﻦ،

ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﻗﺸﻨﮓ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ ﭘﺴﺮﻩ ﻋﺎﺷﻘﻪ ﺩﺧﺘﺮﺳﺖ،

 

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺁﻣﺎﺭ ﺩﺍﺩﻥ،

ﺳﺮﻣﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﭘﺎﯾﯿﻦ، ﺩﻓﻌﻪ ﺑﻌﺪﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﺷﺪﻡ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﯾﻢ .

 

ﺧﻼﺻﻪ ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻤﻮ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻋﻼﻣﺖ ﺩﺍﺩﻡ،

ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ،

ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻥ، ﭘﺴﺮﻩ ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﻨﻪ

 

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﺗﺨﺖ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ

 

. ﺑﺮﺍﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ … “

 

 

 

ﺧﯿـﻠﯽ ﭘﺴﺘﯽ

پارسا بازدید : 221 یکشنبه 03 شهریور 1392 نظرات (1)

 

 

پسر دخترزیبایی رادیدشیفتش شد

 

،چندساعتی باهم توخیابون قدم میزدند واز احساسش نسبت دختره باهاش حرف میزد که یهو یه بنز گرون قیمتی جلوی پاشون ترمز زد

.دختره به پسره گفت خوش گذشت ولی نمیتونم همیشه پیاده راه برم بای

.نشست توی ماشین بنز بعدش راننده بهش گفت:

خانم ببخشید من راننده این آقا هستم لطفاپیاده شید... 

 

.به نظر شما عشق های امروزی هم همین طور

 

arian بازدید : 143 سه شنبه 29 مرداد 1392 نظرات (0)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
پیــــرمرد روستا زاده اے بود که یک پســـر و یک اسب داشت؛ روزی اسب پیرمرد فــــرار کـــرد، همه همسایه ها بـــرای دلـــداری به خـــانه پیـــرمرد آمدند و گفتند: عجـــب شـــانس بدی آوردی که اسبت فرار کرد! 
 
روستا زاده پیــــر جواب داد: از کـــجا می دانید که ایـــن از خوش شانسی من بـــوده یا از بـــد شانسی ام؟ همسایه ها با تـــعجب جــــواب دادن: خــــوب معلومه که این از بد شانسیه! 
 
هنوز یک هفته از این ماجــــرا نگذشته بـــود که اسب پیــــرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه بـــرگشت. این بار همسایه ها بــــراے تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی کـــه اسبت به همراه بیست اسب دیگـــر به خانه بر گشت! 
 
پیر مرد بار دیگــــر در جــواب گـــفت: از کجا مـــےدانید که ایــن از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ 
 
فـــــــردای آن روز پـــسر پیــــرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خــــورد و پایش شـــکست. همسایه ها بار دیگــــر آمدند و گـــفتند:  عـــجب شانس بدی! و کـــشاورز پیــــر گفت: از کجـــا مــے دانید که این از خوش شانسی مـــن بوده یا از بد شانسی ام؟ 
 
و چند تا از همسایه ها با عصبانیت گـــفتند: خب مـــعلومه که از بد شانسیه تـــو بـوده پیـــرمرد کـــودن! 
 
چــــند روز بــعد نیــــروهای دولتــــے برای ســــربازگیری از راه رسیدند و تمام جـــوانان ســـالم را برای جـــنگ در ســــرزمینی دوردست با خود بردند. پســـر کشاورز پیر به خاطـــــر پاے شـــکسته اش از اعــــزام، مـــعاف شد. 
 
هـــمسایه ها بار دیگـــــر بـــرای تبـــریک به خانــه پیــــرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پســـرت مــعاف شد! و کــشاورز پیــــر گفت: از کــجا مـــے دانید که…؟ 
 
خیلی از ما اتفاقاتی در زندگــــــــے خــــود داشتیم؛اتفاقـــاتی کـــه از نظر ظـــاهـــری بـــرای ما بـــد بوده اند اما براے مــا خـــیر زیادی در آن نهفته بوده است... 
 
خـــــداوند یگــــانه تکیه گــــاه من و توست! 
 
پس... 
 
بـــه "تدبیرش" اعتماد کـــــن.. 
 
بـــه "حـکمتش" دل بســـپار... 
 
بـــه او "تـوکــــــــــــل" کـــــن... 
 
و ... 
 
بـــه سمت او "قدمـے بردار".

 

پارسا بازدید : 199 شنبه 26 مرداد 1392 نظرات (2)

 

 

ابروی خر رو برداری آهو میشه؟

 

نه خدایی میشه؟

ميشه؟

وجدانن ميشه؟

نمیشه دیگه؟

نکن برادر من! دِ نكن خُب!

 

مرتب باش اما زن نما نباش لطفا!

پارسا بازدید : 275 سه شنبه 22 مرداد 1392 نظرات (1)

آقا اجازه هست خانمتون رو نگاه کنم.....

 

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :

 

ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد مردیکه عوضی

 

، مگه خودت ناموس نداری گ... می خوری تو و هفت جد آبادت … خجالت نمی کشی؟

 

… جوان امّا، خیلی آرام،

 

بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد،

همانطور موأدبانه و متین ادامه داد خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن

 

، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم …

 

حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم مرد خشکش زد … همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد …

پارسا بازدید : 302 سه شنبه 22 مرداد 1392 نظرات (0)

خوشــــگله! چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟ خانوووووووم… شــماره بدم؟ خانوم خوشــــــگله! برسونمت؟ خوشــــگله! چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟

 

این‌ها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می‌شنید! بیچــاره اصلاً اهل این حرف‌ها نبود…

 

این قضیه به شدت آزارش می‌داد. تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگی‌اش بازگردد. روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…

 

شـاید می‌خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی…! دخترک وارد حیاط امامزاده شد… خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند… دردش گفتنی نبود…! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…

 

وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. زیر لب چیزی می‌گفت انگار! خدایا کمکم کن…

 

چند ساعت بعد، دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنند! دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند…

 

به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شــــهر شد…

امــــا…اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی‌کرد…!

 

انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی‌کرد! احساس امنیت کرد…

 

با خود گفت: مگه می شه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!

 

فکر کرد شاید اشتباه می‌کند! اما این‌طور نبود! یک لحظه به خود آمد…

 

 

 

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!

پارسا بازدید : 293 جمعه 04 اسفند 1391 نظرات (1)

ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛به ادامه ی مطلب بروید

پارسا بازدید : 590 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (1)

عیب کوچولوی عروس جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجوپرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوانمعرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد. جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است؛ ؛ ؛به ادامه ی مطلب بروید

پارسا بازدید : 218 پنجشنبه 03 اسفند 1391 نظرات (0)

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌ کشی کردند. روز بعد، ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش در حال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: «لباسها چندان تمیز نیست. انگار نمی داند چه طور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌ شویی بهتری بخرد.» همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: «یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده!» مرد پاسخ داد: «من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیزکردم!»http://facecloop.rozblog.com

پارسا بازدید : 301 دوشنبه 23 بهمن 1391 نظرات (0)

یک روز وقتى کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگى را در تابلوى اعلانات ديدندکه روى آن نوشته شده بود: "ديروز فردى که مانع پيشرفت شما در اين ادارهبود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت 10 در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنيم" ؛ ؛به ادامه ی مطلب بروید

درباره ما
Profile Pic
سلام دوستان به سایت خودتون خوش اومدین..پرتال آموزشی تفریحی سرگرمی داستان اس ام اس جوکستان تکست رپ آهنگ پاپ دوستان شما می توانید اس ام اس یا طنز جوک و مطالب دیگر خود رو به این شماره09306118577 بفرستید تا آن را تو سایت بذارم با اسم خودتان...موقع ارسال مطلب برام لطفا مشخصات خودتون رو هم بنویسید مثلا اسم..سن ..و اسم شهرتون
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • قیمت اجاره خودرو
  • عشق بازی بدون سانسور+18
  • نوحه های افغانی
  • نوحه های افغانی
  • نوحه های افغانی
  • نوحه های افغانی
  • نوحه های افغانی
  • شاید برای تو،شاید برای دلم
  • عاشقانه ها
  • مجله تفریحی
  • دانلود آهنگ جدید ایرانی
  • عشق بازی بدونه سانسور
  • کلیپ سگی که حرف میزند !!!!!
  • رنگین کمان عاشقی
  • خرزدن شارژ کسب درامد
  • جدیدترین بازی های انلاین♥♥
  • دانلود فیلم روز دنیا
  • دانلود فیلمهای روز دنیا
  • همه چی
  • فروشگاه بزرگ گوشی موبایل.ارزان کده
  • خرید گوشی موبایل
  • کلیک کن. بهترین ها در اینجا
  • فروشگاه بزرگ دایان شاپ.کسب درآمد از اینترنت
  • کتابخانه الکترونیکی عارفا
  • شاید برای تو،شایدبرای دلم
  • خرید شارژ
  • هه چیز از همه جا
  • رمان های عاشقانه
  • مجله ی اینترنتی فان پرسی
  • لایف اس ام اس
  • دانلود
  • زیبـــــــــــــا چـــت
  • بهترین سایت دانلود
  • آوای نرماشیر
  • چت رو آنلاین.رز چت
  • مرجع آموزشی و غیره
  • بی صدا فریاد کن
  • تنهای تنها
  • تیک ترانه||Tik Taraneh
  • پایگاه فناوری اطلاعات و کامپیوتر فور بی ام
  • اچ دی آنلاین
  • آموزش بی پرده مسائل جنسی
  • سایت تفریحی فان شاد
  • دانلود دانلود دانلود . ..
  • هزار حرف نگفته
  • زیبـــــــــــــا چـــت
  • کسب درآمد.خرید اینترنتی
  • س ک س+18
  • ایرانشناسی
  • زیبـــــــــــــا چـــت
  • لرستان سرزمین زیبایی ها
  • سرگرمی
  • خرید ساعت مچی
  • بهترین ها
  • توتو اس ام اس
  • گالری عکس باکیفیت
  • بروزترین منبع رپ افغانی
  • *)(BLITZ)(*
  • عشق و خنده
  • كلبه علمي،فرهنگي،سرگرمي
  • سایت خــــــــــفـــــــــــن
  • خرید عینک آفتابی اورجینال
  • ساسان اس ام اس
  • خرید عینک آفتابی دخترانه
  • خرید ساعت مچی
  • VPN & SOCKS
  • ویکی دانلود ها
  • فقط عکس عکس عکس
  • فقط بخند
  • عشق بازی بدون سانسور/فقرو فحشا
  • پرتال تفریحی سه نفره !
  • سایت خــــــــــفـــــــــــن
  • تربت جام چت؛چتروم انلاین
  • چت روم انلاین؛وپکا
  • گالری مدل لباس دخترانه 2013
  • بهترين ها
  • انجمن تخصصی نیمباز و سرگرمی
  • سیستم تبادل لینک سه طرفه
  • xRAMINx
  • مجله اینترنتی راویــان
  • جذابترین ها
  • پایگاه تفریحی4 دیواری
  • کلاب فور یو
  • بزرگترین کامیونیتی ایرانیان مقیم استرالیا
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    HACKED BY METRO
    ی آمار بگیریم ببینم کدومشون پرچمش بالاست.چه سبک از موسیقی رو بیشتر گوش میدی
    آیا تا حالا خرید اینترنتی داشتید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 587
  • کل نظرات : 703
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 767
  • آی پی امروز : 71
  • آی پی دیروز : 70
  • بازدید امروز : 363
  • باردید دیروز : 246
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 1,055
  • بازدید ماه : 4,044
  • بازدید سال : 31,539
  • بازدید کلی : 886,419
  • کدهای اختصاصی