نوشته بودن من رؤیا شدم واسشو اون خاطره واسه من. روزگاری بود ک من در نبودنش با رؤیایش خاطره ها بنا کردمو سبزترین روزهارو دور از پاییز زرد و تو دل زمستون با چند قطره بارانی ک میومد ساختم. چند برگی از دفتر سفیدم را که با دست نوشته هایم سیاه شده بودن سوختم تا نداد روزهایم سوختن و من تنها ماندم.. یاسوج .۰۹۳۹۹۴۱۲۵۲۵حامد.
صدای خنده خدا را میشنوی؟
به آنچه محال می پنداری می خندد از خدا می خواهم محال ترین آرزویت را در این لحظه اجابت کند
فرستنده
... پری
توکتاب خوندم، شراب حرومه، دیگه شراب نخوردم، تو کتاب خوندم سيگار بده، ديگه سيگار نكشيدم، تو كتاب خوندم، رفیق بده، دیگه کتاب نخوندم ... سپیده:فرستنده
گاه میتوانیم برای آنکه دوسش داریم چند سطری سکوت بنویسیم تا در وقت تنهایی آنگونه که دلش میخواهد معنایش کند
فرستنده:پریا
گاهی آنقدر دلتنگ کسی هستیم که اگر بفهمد خودش از نبودنش خجالت میکشد
فرستنده: پریا
از وقتی که کره باخته گوشی سامسونگ م قاطی کرده
.
.
.
.7.پیراهن تنهای که بر تن ااست اولین هدیه عشق توست
،
غصه مرا کشت وقتی دیدم دست به سینه ایستاده ای زمانی وقتی که تمام راه .رابرای اغوشت
،د ویدم
،
.
.
.
.
دقت كردي هيچ كس به داد"سكوت" آدم نمي رسه؟همه منتظرن به فريادآدم برسن!!فرستنده،،پریا
.. .. . .. . . . . .دل به هركي دادم به سادگي دادم! زندگي ام رابه پاي دلدادگي دادم! هرجاكه ديدم چراغي پرفروغه! تابهش رسيدم فهميدم دروغه!! . . .فرستنده گلناز از اصفهان
پیشنهاد به مدیران سایت ها و وبلاگ ها.